hot chocolate

ویوی یونا
از خواب بلند شدم لیا رو صدا زدم تا آماده بشه بریم دانشگاه
لیا : یونا چرا لباس فرم پسرا رو میپوشی
یونا : لباس دخترا آبیه منم آبی دوست ندارم
یونا : بیا دیگه
رفتیم دانشگاه و از شانس بدمون استاد اومده بود
لیا : س .... سلام استاد
کوک : کجا بودین . سرد .
لیا : ا... استاد ما .......
یونا : خونه. لیا برو بشین . سرد .
لیا رفت نشست
کوک : به به بلبل زبونم که داریم . سرد .
یونا : آره داریم مشکلی هست . سرد .
کوک : میری بیرون یا بندازمت . سرد .
یونا : نمی‌رم . سرد .
اومد منو انداخت رو کولش و بردن بیرون
کوک : هنوزم مقاومت می‌کنی
ته : سلام کوک
یونا : بزارم زمین
گذاشتم زمین
کوک : سلام
ته : یونا
یونا : این گاوم اومد
کوک : پنج دقیقه زبون به دهن بگیر
یونا : به تو چه احمق بیشعور
ته : ای پدصگ درست صحبت کن
زد پس کلم که اون مدیر از خدا بیخبر اومد
مدیر : سلام جناب کیم سلام جناب جئون تو یونا چرا ......
یونا : دلم خواست من آبی دوست ندارممممممممممممممم
مدیر : هزار بار گفتم پرویی نکن الانم زنگ میزنم خانوادت
یونا : زنگ بزن تا بچه هات بیان جنازتو جمع کنن
مدیر : یعنی پدرتون ......
ته : آقای هان
کوک : خره برو تو کلاس
یونا : اصلا می‌خوام برم خونه به تو ربط داره
مدیر : شما انقدر قیبت داری از درس عقب نمی‌مونی
یونا : خودت میگی یا بگم
کوک : جناب هان ولی کیم یونا دانش آموز نمونه ی کلاسه
یونا : از دختر شما که هر روز میا که بهترم
مدیر : دختر من چی
کوک : نمره هاش زیر صفره
ته : هوی یونا
یونا : بنال
مدیر : با جناب کیم درست صحبت کن
یونا : پسر عمومه دلم نمی‌خواد
ته : امشب بازی
یونا : لیا سیم دستگاه گیم منو جمع کرده
ته : ای خدا اشکال ندارع من بگم میده
یونا : والا نمی‌دونم هرچی تو بگی رو چرا بهش عمل می‌کنه
کوک : هنوزم گیم بازی می‌کنی
مدیر رفت
ته : آره شرط منو یونا از پنج سال پیشه که چهار شنبه ها بازی کنیم
یونا : تو بازی نمیکنی
کوک : با دل و روده ی مردم
یونا : عقلت تاب داره
کوک : پدرو مادرت میزارن
ته : کوک در مورد اونا حرف نزن یونا داروها تو آوردی
یونا : نه نه نه اونا
کوک : مشکل روحی روانی داره
ته : از اونا میترسه
کوک : حالا دارو میخواد چیکار
ته : بیماری نادر داره
یونا : ته برو بگو لیا بیاد
لیا : من اینجام
یونا : اون چیز عجیبی که کنار کیفمه رو بده
لیا : بیا
ته : توکه گفتی نمی‌خوای هیچ وقت از آمپول استفاده کنی
یونا : ناچارم
آمپول رو زدم کنار شاه رگم
کوک : خدا شفا دهد
یونا : خفه شو اگه درمورد اونا حرف نمی زدی این طوری نمیشد
کوک : می‌دونستی هفت دهم میلی متر کنار تر می‌زدی الان مرده بودی
یونا : من رفتم لیا نمیای
کوک : کجا امروز امتحان داری
یونا : گزینه ی ۲. ۴. ۱. ۴. ۳. ۱. ۳. ۲.
ته :.......
🧡🍊
دیدگاه ها (۰)

استایل اول لباس فرم دختراست با لباس لیا استایل دوم لباسیه که...

hot chocolate

معرفی نامه

برادر غیرتی من

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط